سومین دندون ایلیا
نفس جونم سلام.الان که دارم این پست جدید رو واست میزارم با چشم گریون خوابیدی.امروز سومین دندونت در اومده بود نازنینم.اما آخرش این وروجک بازیت کار دستت داد و هنگامی که داشتی بازم مثل همیشه توی بغل بابایی توی اتاق به سر و کله ی کامپیوتر بابایی میزدی و بالای میز ورجه وورجه کردی که با دهن خوردی رو میز و از دندون جدیدت خون اومد و کلی گریه کردی .اشکهات تمام صورتت رو خیس کرده بود و من و بابا رضا داشتیم از غصه دق میکردیم که تو اینجوری داری اشک میریزی. بالاخره توی بغل خودم خوابت برد و خوابیدی .الهی مامان فدات بشه خد...
نویسنده :
مامان و بابایی
22:40